کد مطلب:125574 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

حسن حسن
نیمه ی ماه مبارك چه طرب افزا بود

كه ز حسن حسن آفاق، فضیلت زا بود



رمضان آمد و در پانزدهش كرد طلوع

آن مه چارده و مهر جهان آرا بود



در صفا و كرم و لطف و وفا و تقوی

پسر فاطمه سرمشق همه دنیا بود



مصلحت بود كه دندان به جگر برد فرو

صبر او مایه ی اندوه، ولی زیبا بود



نور دین خواست كه خاموش نگردد آری

پیش دانا سبب حكم حسن پیدا بود



دشمنان خرده گرفتند كه خاموش نشست

عقل داند كه خطا داوری اعدا بود



این خموشی كه نشان داد نهاد بدخواه

بر همه نیك و بد وضع زمان گویا بود



ناموافق همه یاران منافق بودند

خصم، خونخواره و بی باك و حسن تنها بود





[ صفحه 185]





او نمی خواست كه بی فایده خونها ریزد

كینه جو دشمن دیرینه ی دین برنا بود



كشته ی صبر جگرسوز، حسن شد ز آن روی

كه دل مردم بدعهد زمان خارا بود



میوه ی باغ نبوت، حسن پاك سرشت

پسر حیدر و نور بصر زهرا بود



دید چون كار جهان گشته دگرگون آن سان

گوشه بگرفتنش از مردم دون عمدا بود



علم و تقوی كه مراد دل مردان خداست

پیشه فرمود همین سودش از آن سودا بود



دین و دانش كه بود ختم به اولاد علی

حسن از روز نخستین مگرش پیدا بود



او سرو كار به دنیای دنی هیچ نداشت

سرو كارش ز ره دین همه با عقبی بود



دل به دین بست و به دانش كه دو روزی معدود

مهلت دشمن دنیاطلب و رسوا بود



گفت: امروز به هر حال به پایان آید

نوبت فتح مگر بهر حسن فردا بود



عشق در كار حسن داده شهادت آری

نصرت او راست كه خود همت او والا بود



طبع من گشت ثناگستر او با صد شوق

وین مرا نذر به سومالی افریقا بود



شعر من عرض ادب هست و نشان اخلاص

پس عجب نیست اگر باب دل دانا بود





[ صفحه 186]